اولین واکسن
ایلیای نازم
وقتی که بابایی و تو و من رفتیم که واکسن بزنیم مامانی نیومده بود که برات شیر بده از گشنگی داشتی بیقراری میکردی. مامان نباید از جاش تکون میخورد چون بخیه زده بود دکتر.ما هم مجبور بودیم که ببریمت واکسن
وقتی واکسنتو زدن یه جیغ محکم زدی. قربونت برم من که دردت گرفته بود
خیلی دوست دارم ایلیای نازم. خاله فدات شه...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی